~♡*پیوند خونین*♡~p6

پادشاه با نگاهی از زیر کلاه شنل و چشمان قرمز یاقوتی اش به سمت ری حرکت کرد؛دیگر نمیتوانست خودش را کنترل کند
با صدایی آرام‌: تکون نخور
پتو را از روی رِی کنار زد . رِی همان آرامش ذره ای خود را که برای چند لحظه ای کوتاه به دست آورده بود ،از دست داد.کمی بدنش را سفت کرد و چشمانش را محکم روی هم فشار داد و می لرزید
سمت گردن رِی رفت .با دستان سردش مچ های دستان گرم و ابریشمی رِی را گرفت و در دو طرف سرش روی تخت فشار داد
رِی بیشتر وحشت کرد.از اختلاف دمای بدن ها مور مورش شد.لرزش هایش حتی بدون اینکه بخواهد سخن بگوید التماس هایش را منتقل می کرد
صورتش را روی گودی گردن رِی گذاشت
با کمی مکث دندان هایش را در آورد و گاز نسبتا محکم و ناگهانی ای از ترقوه هایش گرفت و شروع به مکیدن و خوردن خونش کرد . بعد چشیدن طعم خون بی نظیرش شکه شد و چشمانش درشت شد، لحظاتی دست از خوردن بر داشت:این....!! ، و سپس شروع به خوردن با ولع چند برابری کرد
رِی بسیار شکه از مقدار درد حاصل ، لبانش را گاز گرفت و فشار داد که صدایی در نیاورد تا احتمال عذابش کمتر شود
چون چند احتمال میداد : یا اگه ناله کنم خوشش میاد و محکمتر میمکه ، یا بدش میاد و بدبخت میشم ، یا کلا نباید صدایی ازم در بیاد و عصبانی میشه که بازم در هر صورت بیچارم،بهتره هیچکاری نکنم
پادشاه بدون توجه به ذهنیات رِی در حال لذت بردن بود که با فهمیدن اینکه لبانش را گاز گرفته بود شاکی شد،با لحن حرصی و ترسناک : حق نداری دندوناتو روی لبات بزاری 💢یا هیچ آسیبی به خودت بزنی💢من از غذای دردسر ساز و زخمی بدم میاد ...
از ترس بدنش قفل شده بود
نمیتوانست کوچکترین تکانی بخورد
در ذهن : بدن لعنتی تکون بخوررررر ، الان عصبانی میشه😭 لطفا بدن ، خواهش میکنم تکون بخور 😭
پادشاه با رصد ذهن رِی به اینکه سر به راه ترین غذایش است پی برد ،ولی مشکل ترس زیادش بود که باعث همراه نبودنش شده بود
با صدایی آرام : برای امروز بسه ، سیر شدم
در ضمن،از اونجایی که از خونت خوشم اومده یه مدت زنده ای ،پس دیگه انقد نترس ، اگه مانع حرکت کردنت بشه عصبانی میشم
و از این به بعد میتونی چینوکو صدام کنی
از رو تخت بلند شد ، بدون نگاه کردن به رِی : تا وقتی میام میتونی در حد تخت تکون بخوری ، ولی کار احمقانه ای نکن
بلافاصله بعد از حرفش از اتاق خارج شد




خب عزیزان ببخشید که دیر شد ، واقعا سر مراسم حتی امروز که تعطیل رسمی بود هم باید میرفتم مدرسه براش
برای پارت بعد ۱۵ لایک
دیدگاه ها (۴۸)

~♡*پیوند خونین*♡~p7

ممنونمممماز لایکاااااراستی سناریو رو امشب میدم

~♡*پیوند خونین*♡~p5

وای خدا این دقیقا منم

black flower(p,200)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط